یادداشت نویسنده 7فاز درباره Interview/ مصاحبه (سث روگن، اوان گلدبرگ)
سث روگن اخيرا پس از نمايش تكتيرانداز آمريكايي در اعتراض به قهرمانسازي از كريس كايل آن را با فيلم نمايش داده شده از قهرمان نازيها در سكانس پاياني فيلم حرامزادههاي لعنتيِ تارانتينو در سينما قياس كرده بود و آن را به نوعي پارودي پيشاپيش فيلم ايستوود دانسته بود. او قبل از اين اظهار نظر، ارادتش را به فيلم تارانتينو در پايان مصاحبه و نمايش مرگ كيم جونگ اون كه نشاني از مرگ هيتلر در حماسهي تارانتينو داشت نشان داده است.
7فاز: جايي از فيلم، سث روگن در مقام تهيهکنندهي شوي عامهپسند اسکايلارک بعد از خودافشاگري امينم در برنامه که براي او و خود اسکايلارک (جيمز فرانکو)، يک لحظه تاريخي و پيروزي بزرگ است، در گفتگو با همدانشگاهي قديمياش و تهيهکنندهي فعلي برنامه 60دقيقه پي ميبرد که باد درو کردهاند و چيز واقعي و ماندگاري از خود به جاي نگذاشتهاند. پس تصميم ميگيرند فيل هوا کنند و با مرموزترين رهبر سياسي دنيا در کره شمالي مصاحبهاي ترتيب دهند. چيزي شبيه استراتژي فيلمسازي خود ست روگن که از فيلم قبلياش با ايدهي رستگاري مذهبي شروع شد و اينجا آغاز يک انقلاب. کاري که فرانکو و روگن در مصاحبه با کيم جونگ اون ميکند. فيل هوا کردن به پيش پاافتادهترين و خزترين شکل ممکن. روگن قصد دارد پيشپاافتادگي را تبديل به ارزش دروني اثرش کند و از طريق شوخيهاي رکيک، اغراق و شوآف در اجرا و بلاهت افسارگسيختهي شخصيتهاي فيلمش، ايدهاي را که از دوران همکاري با پدر معنوي اين سبک از کمدي (جاد آپاتو) آموخته به جاهطلبانهترين شکلش ارائه دهد. استعلاي فرهنگ پست.
کره شمالي و کيم جونگ اون احتمالا وسوسهانگيزترين سوژهي روگن و تيمش بوده. مکاني که خوراک افسانهها و فيکشنهاي سياسي غرب است. آنجا هم ميشود يکي به نعل زد و يکي به ميخ. هم يک ديکتاتوري پوسيده را دست انداخت و هم شکل تصويري که رسانههاي غربي از کشورهاي شرق به وجود آوردهاند. خواه شصت دقيقه باشد خواه شوي اسکايلارک. جنجالي که بر سر فيلم به وجود آمد و واکنش بالاترين مقامهاي سياسي را به دنبال داشت اما مسير تعبير فيلم را به سمت اولي پيش برد.
مصاحبه همانند فيلم قبلي سث روگن (اين آخرشه) و ساير آثار رفقايش بيشتر بر اجراي بازيگران وابسته است تا متن و جوکهاي نوشته شده. اينجا جيمز فرانکو در مصاحبه بيشتر از هميشه سرگرمکننده و بامزه است به ويژه هرجا که روي صندليِ اجراي شو مينشيند. راندال پارک در نقش کيم جونگ اون غافلگيرکننده است و سث روگن در نقش عاقلهمردِ ماجرا صحنه را در اختيار رابطهي اسکايلارک و کيم جونگ اون قرار ميدهد. و البته شکل رابطه و شوخيهاي مردانهاي که روگن و جيمز فرانکو با هم دارند. نياز نيست حضور هميشگي آنها را در مجامع هنري در کنار هم ديده باشيد. هر لحظهاي از بازي آنها در کنار هم در هر فيلمي نمايشگر صميميت شيرين بين آنهاست. به قول خود فرانکو در فيلم مثل سم و فرودو فيلم ارباب حلقهها وقتي به سمت موردور ميروند. کهن الگوي رفاقت مردانه در ادبيات، که روگن و فرانکو بر اساس همان استراتژي ذکر شده آن را به قالب بامزهي مخصوص به خودشان در ميآورند.
هرچند شوخيها در برخي سکانسها کمرمق و خستهکننده و تکراري به نظر ميرسند. به داستانهايي که در اخبار از کره شمالي شنيدهاند و شوخي با آنها کفايت کردهاند و به همين دليل ايدهي تازهاي در آن به چشم نميخورد. کارگرداني سث روگن و همکارش اوان گولدبرگ تروتميزتر شده اما به اندازهي "اين آخرشه" پرانرژي نيست و در نهايت فيلم به اندازهي جنجالي که بر سر آن شد و جرج آر مارتين را هم به حمايت از آن واداشت و باراک اوباما را به صحنه آورد مهم نيست و شايد انتظارها را برآورده نکند.
سث روگن اخيرا پس از نمايش تکتيرانداز آمريکايي در اعتراض به قهرمانسازي از کريس کايل آن را با فيلم نمايش داده شده از قهرمان نازيها در سکانس پاياني فيلم حرامزادههاي لعنتيِ تارانتينو در سينما قياس کرده بود و آن را به نوعي پارودي پيشاپيش فيلم ايستوود دانسته بود. او قبل از اين اظهار نظر، ارادتش را به فيلم تارانتينو در پايان مصاحبه و نمايش مرگ کيم جونگ اون که نشاني از مرگ هيتلر در حماسهي تارانتينو داشت نشان داده است.
کاوه اسماعيلي