یادداشت پویان عسگری درباره «عرق سرد» سهیل بیرقی
«عرق سرد» جايي به پايان ميرسد كه «من» شروع شده بود. تنهايي و تكافتادگي يك زن كه در مواجهه با خشونت مردانه، بايد فاعليت بيشتري از خود بروز دهد.
7فاز:
«عرق سرد» ادامه منطقي «من» فيلم اول سهيل بيرقي است و نشاندهنده اين نكته كه امتيازات فيلم قبلي اتفاقي نبوده. او در همان مسيرِ متفاوت «من» حركت ميكند و در مرز باريكِ بين سينماي جريان اصلي و فيلم آلترناتيو در زيرمتن سينماي ايران قرار ميگيرد. امكانات سينماي جريان اصلي اعم از بازيگر حرفهاي و ظاهر فيلم اجتماعي در تلفيق با ايدههاي متهورانه تماتيك و ساماندهي يك استتيك متفاوت در مواجهه با فيلم اجتماعي، از طريق حمله به آن. هر دو فيلم بيرقي سنت فيلم اجتماعي در سينماي ايران را روزآمد و از نو تعريف ميكنند و او در دو فيلمش با حذف پسزمينه اجتماع و اغراقهاي مرسوم ملودرام ايراني، از خلال رابطه و اكتهاي خشونتآميز آدمهاي خونسرد به ترسيم يك جامعه خشن و زنستيز نائل ميشود. «عرق سرد» جايي به پايان ميرسد كه «من» شروع شده بود. تنهايي و تكافتادگي يك زن كه در مواجهه با خشونت مردانه، بايد فاعليت بيشتري از خود بروز دهد. تماتيك ثانويهاي كه بيرقي پيامد مظلوميت فردي و اجتماعي زن (با بازي عالي باران كوثري) در پايان كناييِ «عرق سرد» به آن دست مييابد و همدلي تماشاگران را بر ميانگيزد. اگر در «من» مناسبات بين شخصيتها براي تماشاگر بيش از حد ثقيل و گنگ بود در «عرق سرد» فيلمساز با احضار يك موقعيت واقعي، رويكردي انضمامي براي داستانگويي انتخاب ميكند و رئاليسم را مبناي داستان خود قرار ميدهد. اما در اين ميان باز هم بيرقي از روحيه كهنه ملودرام ايراني و روايتي با فراز و فرودهاي غليظ دراماتيك، فاصله گرفته و تنها يك نقطه عطف را در داستان خطياش برجسته ميكند؛ لحظه خُلف وعده مرد به زن و سيلياي كه همچون فيلم قبلي، زن توي گوش مرد ميزند. از طرف ديگر با همه محدوديتهايي كه سانسور و الگوي سينماي اجتماعي به چنين فيلمي با نگره انتقادي تحميل ميكند و سعي در سركوبش دارد اما بيرقي با مسئوليتپذيري در مواجهه با خشونت مردانه يك جامعه بيمار، دوري از شعارهاي گل درشت فمنيستي، و ترسيم يك موقعيت دردناك انساني، موفق به نمايش زنآزادخواهي واقعي و صادقانه در نسبت با فرهنگِ مردسالار سينما و جامعه ايران ميشود. او در دو فيلمش با حساسيتها و آلام زنانه مانوس است و در سينمايي كه بهترين فيلمسازانش هم نسوان را صرفا بهانهاي براي رنگآميزي درام قرار ميدهند، زناني كنشگر و فاعل خلق ميكند. بيرقي مهمترين فيلمساز نوآمده در سينماي جريان اصلي ايران براي ساخت فيلمهاي بحثبرانگيز، بر مبناي استتيكِ غيرقراردادي است. با اشتياق، پيگيرِ مسير فيلمسازي او و برخورد دوگانهاش با الگوهاي دمده سينماي اجتماعي ايران خواهم بود.
پويان عسگري