گزیده نظرات منتقدان درباره «كاپیتان آمریكا: جنگ داخلی» برادران روسو
گاردين- پيتر بردشاو: كاپيتان آمريكا (كريس ايوانز) چهره اصلي گروه اونجرز خودمختار است، و سرباز زمستان (سباستين استن)، فالكون (آنتوني مكي)، هاوكي (جرمي رنر) و اسكارلت ويچ پشت او ميايستند. اما در صف مقابل او، كه تصميم گرفته با واقعيت سياسي تازهاي روبهرو شود، توني استارك، مشهور به آيرون من (رابرت داوني جونيور) مرد اصلي است، به همراه ماشين جنگي (دان چيدل)، بيوه سياه (اسكارلت جوهانسن)، بلك پانتر (چادويك بازمن) و ويژن (پل بتاني). و براي اينكه چيزها كمي سرزندهتر، و حتي گيجكنندهتر باشند دو نفر ديگر هم ديرتر به تيم اضافه ميشوند؛ آنت-من (پل راد) و همچنين اسپايدر-من (با بازي تام هالند). اين دو به شكل فريبندهاي مضحك هستند و به نوعي خوراك اصلي براي كيمياگري مارول در جديت و ايدهالگرايي.
7فاز:
امپاير- دن جولين: زماني كه اونجرز چهارسال پيش براي اولين بار ساخته شد به نظر قله تواناييهاي مارول را نشان ميداد، يك رخداد ابرقهرماني بيهمتا: چهار كاراكتر بزرگ مارول متحد شده بودند تا به جنگ اصليترين تهديد عليه سياره بروند. از آن زمان جهان سينمايي گسترده كمپاني، دنبالههايي با كيفيتهاي گوناگون را كه قهرماناني را هم در فيلمهاي مخصوص به خودشان معرفي ميكرد روانه سينماها كرده است، اما هيچ كدام از آنها براستي به وسعت اكشن زلزلهاي جاش ودون نبودند. دست كم نه تا امروز. «كاپيتان آمريكا: جنگ داخلي» بهترين فيلم استوديو مارول تا امروز است. ايده گستاخانهتر فيلم اين است كه كشمكشي كه در قلب آن جريان دارد به قراردهاي ژانري تن نميدهد تا راه را براي پيرنگ كاراكتر سوپرخبيث خود باز كند. و اين دومين دليل براي تحسين «جنگ داخلي» است: صعود به نقطهاي بر فراز ضعفهاي معمول مجموعه. جو و آنتوني روسو كارگردان تنها نميخواهند با سكانسهاي اكشن خود قلب شما را به دهانتان بياورند، آنها ميخواهند ذهن شما هم بيتوقف درحال كاركردن باشد. بتمن عليه سوپرمن را فراموش كنيد، در اينجا شما با آنت-من عليه اسپايدر-من،اسكارلت ويچ عليه ويژن، سرباز زمستان عليه بلك پانتر و كاپيتان آمريكا عليه آيرونمن در يك زمان طرف هستيد. و اين چيزي است كه اسم آن را بزرگترين رخداد ابرقهرماني مارول ميگذاريم.
گاردين- پيتر بردشاو: كاپيتان آمريكا (كريس ايوانز) چهره اصلي گروه اونجرز خودمختار است، و سرباز زمستان (سباستين استن)، فالكون (آنتوني مكي)، هاوكي (جرمي رنر) و اسكارلت ويچ پشت او ميايستند. اما در صف مقابل او، كه تصميم گرفته با واقعيت سياسي تازهاي روبهرو شود، توني استارك، مشهور به آيرون من (رابرت داوني جونيور) مرد اصلي است، به همراه ماشين جنگي (دان چيدل)، بيوه سياه (اسكارلت جوهانسن)، بلك پانتر (چادويك بازمن) و ويژن (پل بتاني). و براي اينكه چيزها كمي سرزندهتر، و حتي گيجكنندهتر باشند دو نفر ديگر هم ديرتر به تيم اضافه ميشوند؛ آنت-من (پل راد) و همچنين اسپايدر-من (با بازي تام هالند). اين دو به شكل فريبندهاي مضحك هستند و به نوعي خوراك اصلي براي كيمياگري مارول در جديت و ايدهالگرايي. بهترين صحنه فيلم جايي است كه توني استارك مكالمهاي طولاني و طعنهآميز را با اسپايدر-من آغاز ميكند. جنگ داخلي چيزي نيست كه كسي انتظار يك برنده قطعي را در انتهاي آن داشته باشد، اگرچه عنوان فيلم شما را به اين فكر واميدارد كه كاپيتان آمريكا در نهايت به عنوان مهمترين جنگجوي داستان پديدار ميشود؛ به هرحال اين قرارست در نهايت فيلم او باشد. در حقيقت كاريزماتيك نبودن كريس ايوانز هنوز هم (تا حدي) مشكل اصلي است. او درمقابل داوني جونيور كم ميآورد، و تقريبا درمقابل هركس ديگري. اما نه خيلي زياد. اين خوراك مارول شايد چندان مغذي نباشد، اما بدون شك خوشطعم خواهد بود.
سالون- اندرو اوهاير: حالا ديگر ميتوانيد حس كنيد كه فيلمهاي كميك بوكي در تقلا براي رشدكردن هستند، به آرامي و به شكلي خجالتآور. مشكل اين است كه واقعا نيازي به اين تلاش نيست، و هنوز حتي به روشني نميشود اينطور نتيجه گرفت كه اين براي كسب و كار خوب است. كميك بوكها و فيلمهاي كميك بوكي يك شكل روايي آمريكايي هستند. آمريكايي بودن آنها به معناي ارائه يك جهانبيني يا حالت ذهني است كه فراتر از مرزهاي ايالات متحده جمعيت زيادي را دربرميگيرد. بيشتر چيزي كه در «كاپيتان آمريكا: جنگ داخلي» شاهدش هستيم كار سخت و نتيجه تلاش شبانهروزي بر روي المانهاي داستاني باقيمانده از «كاپيتان آمريكا: سرباز زمستاني» محصول دو تابستان قبل است. فكر ميكنم رابطه دوستي پايدار ميان كاپيتان آمريكاي كريس ايوانز و باكي، دوست كودكي او (سباستين استن) براي برخي مهم باشد. اما براي من آنقدرها مهم نيست. هردو فيلم توسط برادران، آنتوني و جو روسو كارگرداني شدند و هردو فيلمنامه كريستوفر ماركوس و استفن مكفيلي را به تصوير كشيدند. به شخصه صحنههاي اكشن رعدآسا و سريع برادران روسو براي من غيرقابل هضم بود –انگار شيوه تدوين در سينما رفته رفته سرعت عملكرد مغز انسان را بيش از اندازه سريع تصور ميكند- اما با اين حال شكي نيست كه اين صحنهها استادانه و پرهيجان ساخته شدهاند.
مووينيشن- راجر مور: يك اتد حراف و پرمدعا در جهان فيلمهاي كميك بوكي. فيلمي كه بر روي كاراكترهايش اوردوز ميكند و گاها حتي زحمت معرفي برخي از آنها را به خودش نميدهد. فيلم سبك شخصي جاش ودون را كم دارد، يا رويكرد بينقص جان فاورو به كاراكترها، يا زبردستي جو جانسن پشت دوربين. سرعت پيشروي داستان كند است، و به لطف فيلمنامهاي كه در انتظار هر راه فرار براي رسيدن به چيزي كه در عنوان فيلم معرفي ميكند كند ميماند. يك ساعت و سي دقيقه كامل براي به راه افتادن آن زمان لازم است، البته چندتايي صحنه نبرد و تعقيب و گريز هم پيش از آن اجرا ميشود. چيزي كه در نبود يك ودون، فاورو يا جانسن حذف ميشود سرگرمي و مارول واقعي هواداران است. و اگر دركنار پسرها و دخترهاي شنل پوش و نقابزن اوقات خوشي بر شما سپري نميشود پس هدف اصلي از تمام ماجرا چيست؟
ويسنا فولادي